نمایشگاه کتاب
به نام خدا
وقتی همگی سرگرم خرید کتاب برای خود بودیم، آقایی میانسال جلویمان را گرفت و کاتالوگی را داد و درباره موسسه خودشان برایمان گفت صندوق را به ما نشان داد و گفت: حدس می زنی چقدر در درون آن کتاب جا می گیرد؟ بعد توضیح داد که این صندق را برای این تعبیه کرده ایم که هرکس که مایل است همه بچه ها در ایران کتاب داشته باشند بتوانند کتاب بخوانند، یک کتاب داخل آن بیاندازند با شنیدن این حرف من که غرق کتاب خریدن برای خودمان بودم به خود آمدم و حالتی خاص وجودم را فرا گرفت. با خودم گفتم کتاب هم کالایی است که فقط عده ای خاص می توانند آن را داشته باشند. یعنی سواد و تحصیل و مطالعه هم اختصاصی است چه بسیارند افرادی که در اقصی نقاط کشور ساکنند و اصلاً تا به حال به این نمایشگاه نیامده اند. ما که هر سال از این نعمت استفاده می کنیم غافل از پرداخت هزینه آن هستیم. این ایده موسسه مهر گیتی امروز برای من درس بزرگی بود. دیدم من با خود خواهی هایم همیشه و در همه وقت به فکر رفاه و آسایش و آرامش خودم هستم. گروه ما دو جلد کتاب خرید و به آن صندوق هدیه کرد. موقعی که بچه ها کتابها را داخل صندوق می انداختند حاضران دست می زدند و آنها را تشویق می کردند من برق شادی را در چشمان بچه های خودمان دیدم.
نمایشگاه کتاب سال چونان مینیاتوری است رنگانگ از فرهنگ ها، ایده ها، رفتارها، بزرگ منشیها و خودخواهی ها.
امسال که با حوصله و دقت بیشتری نمایشگاه را گشت زدم درس های زیادی از آن گرفتم. کمی به خودم آمدم. کمی از غرورم کاستم. کمی به اطرافم نگریستم. کمی هم شکرگزار یکتا بودم که ما را در مسیر اعتلا و علم خواهی و دانش آموزی قرار داده است.
نورعلی افشار آقاجری
ساعت 10 شب
16/2/93
- ۹۴/۰۷/۲۰