وبلاگ حقوقی - ادبی نورعلی افشار

مشخصات بلاگ
وبلاگ حقوقی - ادبی نورعلی افشار

دوستان عزیز سلام
صفحه شخصی که از امروز پیش روی شماست باهدفهای زیر راه اندازی شده است :
1- ترغیب وتشویق دوستان به مطالعه وکتاب خوانی ونیز پژوهش درحد توان
2- آگاهی از ادب وادبیات کشور عزیزمان ونیز اطلاع رسانی درخصوص کتب ونشریات ادبی جدید
3- سرک کشیدن به دنیای طنز وادبی ونیز معرفی طنز نویسان امروز کشورمان
4- بحث درباره ضرب المثلها ی فارسی وترکی وهمچنین بررسی ریشه های تاریخی وعلل به وجود آمدن ضرب المثلها
5- پرسش وپاسخ درباره مباحث حقوقی ونیز توضیح وتبیین بحثهای حقوقی مقدماتی وبحث وگفتگو درباره آنها ونیز معرفی قوانینی که به تازگی تصویب میشوند.
هدف از این نوشته ها گفتگوست ونیز ترغیب همدیگر به مطالعه وکتاب خوانی کاری که متاسفانه در میان ما کمرنگ شده است . از همه دوستان تقاضامندم پس از مطالعه مطالب این صفحه چنانچه نظر انتقاد پیشنهاد و یا پرسشی دارند در قسمت نظرات اعلام نمایند تا با کمک یکدیگر بتوانیم مطالبی پربار وبا ارزش را در این صفحه به دوستان خود ارایه نماییم.
انتظار اینجانب این است که صفحه حاضر محل بحث وگفتگوی علمی میان دوستان باشد.

نورعلی افشار

طبقه بندی موضوعی

مش مهرعلی

دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۷ ق.ظ

مش مهرعلی

هنوز هم همان چرخ ساده و قدیمی را دارد. باروکش قرمز و مخزنی کهنه و چرخان که فالوده اش را هر صبح درون آن می ریزد و تا شب به تناوب در اطراف و اکناف شهر می ایستد و فالوده شیرازی بسیار خوش مزه اش را برای فروش عرضه می کند. مش مهرعلی  الان 80 ساله می نماید با قدی کوتاه، موهای نه کاملاً سفید و برفی و نه کاملاَ جوگندمی، با لباسی همیشگی و با صورتی نه کاملاً اخم کرده و نه کاملاَ بشاش. سلام و علیک را عادت دارد کوتاه و مختصر انجام می دهد. خیلی احوال پرسی نمی کند. گاهی سوالی کوتاه می پرسد ولی زود از کنار قضیه می گذرد. سالهاست که این چرخ و تشکیلاتش رفیق و مونس و همدم اوست. خیلی از دوستانش رفته اند و دیگر در این کره ی خاکی نیستند. خیلی ها خانه نشین شده اند و از خانه بیرون نمی آیند. خیلی ها گوشه­ی دنجی در میدان ها و محله ها پیدا کرده اند و با دوستان خود به بازی دوز و این طور چیز­ها مشغولند. اما این مش مهرعلی است که همچنان نان آور خانه است. از شغلش ارتزاق می کند. از کد یمین و عرق جبین خودش روزگار سپری می کند. یادش بخیر آن قدیم ها وقتی بچه بودیم از مش مهرعلی در تابستان فالوده می خریدیم و می خوردیم و در زمستان باقالی که رویش نمک و ادویه می پاشید و به ما می داد. هر ظرفش 5 ریال. اکثر بچه ها که از مدرسه تعطیل می شدند مشتری مش مهرعلی بودند. گاهی سرش خیلی شلوغ می شد و حسابش از دستش خارج می شد. اما آن موقع ها هم خیلی حوصله داشت. و همه را از خودش راضی نگه می داشت. هشتگرد آن موقع خیلی باصفا بود. یکدلی و یک رنگی خیلی زیاد بود. ما بچه ها بی خبر از قیل و قال زمانه و بدور از هرگونه مسولیت فقط مدرسه را می شناختیم و بازی را. و خوراکی که آن موقع فالوده و باقالی مش مهرعلی حرف اول را می زد. غروب ها که بیرون می آمدیم سر و کله مش مهرعلی پیدا می شد. دست به جیب می بردیم و از آن فالوده اش می خوردیم و دلی از عزا در می آوردیم. بعضی وقتها هم در زمین فوتبال که سرمان به بازی در خاک و خُل گرم بودو تشنه و عرق ریزان به طرف خانه می آمدیم این مش مهرعلی بود که به دادمان می رسید و از آن صندوقچه اش خنکمان می کرد. حالا دیگر مش مهرعلی پیر شده و ما به میانه راه رسیده ایم. حالا دیگر خوردن آن فالوده ما را خوشحال نمی کند. حالا دیگر خیلی کم می بینم که بچه های قد و نیم قد دورش حلقه بزنند و داد بزنند « مش مهرعلی فالوده می خواهم» حالا دیگر اینقدر امکانات جور واجور سرازیر شده است که کمتر کسی یاد فالوده­ی مش مهرعلی می افتد. این مش مهرعلی است که همچنان چرخش را در شهر می چرخاند و روزی اش را از این راه از خدا می گیرد. بچه­های امروز سرشان به خیلی چیزها گرم است. گوشی به دست از خیابانها رد می شوند.و متوجه اطراف خود نیستند. جوک های اینترنتی برای همدیگر می خوانند. زمین فوتبالی را نمی بینم که بچه ها در آن سرگرم باشند و توپ به هوا پرتاب کنند.

اما مش مهرعلی 80 ساله باز هم فالوده اش را هر روز صبح درست می کند و امیدوار است که آن را خواهد فروخت و عجبا که می فروشد و نان خانواده اش را از همین جا در می آورد. راستی مش مهرعلی ما پس چه وقت بازنشسته خواهد شد؟ چه وقت دست خانمش را گرفته و به سفری چند روزه خواهد رفت؟ کدام تامین اجتماعی توانسته است به رفاه او بیاندیشد؟

                                                                                               3/3/93

                                                                                       نورعلی افشار

  • نورعلی افشار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی